دوست داشتن امام على علیه السلام
95-پیامبر خدا صلى الله علیه و آله:دوستى على گناهان را فرو مىخورد همچنان كه آتش هیمه را. (1)
952-سر لوحه كارنامه مؤمن،دوستى على بن ابى طالب است. (2)
953-هر گاه خداوند عشق و دوستى على را در دل مؤمنى استوار سازد و با این حال قدمش بلغزد (خطایى از او سر زند) در روز قیامت قدمش را بر صراط استوار نگه دارد. (3)
دشمن داشتن امام على علیه السلام
954-پیامبر خدا صلى الله علیه و آله-به على علیه السلام-:تو را جز مؤمن دوست ندارد و جز منافق دشمنت ندارد. (4)
احادیث در این زمینه بسیار زیاد و بلكه متواترند.
955-امام على علیه السلام:اگر با این شمشیرم بر بینى مرد با ایمان زنم كه مرا دشمن گیرد،هرگز با من دشمنى نكند و اگر همه دنیا را به منافق دهم تا مرا دوست دارد،هیچگاه دوستم ندارد.و این از آن روست كه قضا جارى گشت و بر زبان پیامبر امى گذشت كه فرمود:اى على!مؤمن تو را دشمن ندارد و منافق دل به دوستى تو نسپارد. (5)
على پیشواى نیكوكاران
956-پیامبر خدا صلى الله علیه و آله:على پیشواى نیكوكاران است و كشنده بدكاران،هر كه او را یارى كند یارى شود و هر كه از یارى او دستشوید،بىیار ماند. (6)
957-به على علیه السلام-:آفرین و مرحبا به سرور مسلمانان و پیشواى پرهیزگاران. (7)
958-اى على!خداوند...دوست داشتن مستمندان را به تو بخشیده است،از این رو آنان به پیشوایى تو خرسندند و تو به داشتن پیروانى چون ایشان. (8)
959-درباره على به من وحى شده كه او سرور مسلمانان،پیشواى پرهیزگاران و رهبر رو سپیدان است. (9)
على امام و پیشواى شماست
960-پیامبر خدا صلى الله علیه و آله:آیا شما را به چیزى رهنمون شوم كه تا هر گاه بر آن توافق كنید، (10) به هلاكت در نیفتید؟!همانا ولى شما خداوند و امامتان على بن ابى طالب است.پس،خیر خواه و مخلص او باشید و تصدیقش كنید.همانا این مطلب را جبرئیل به من خبر داد.
961-همانا خداوند عز و جل درباره على بن ابى طالب بمن سفارشى فرمود.گفتم:بار پروردگارا،آن را برایم روشن فرما.فرمود:بشنو!عرض كردم:گوش به فرمانم.فرمود:همانا على پرچم هدایت و پیشواى دوستان من و روشنایى (راه) كسانى است كه مرا اطاعت كنند.او كلمهاى است كه با پرهیزگاران همراهش كردم.هر كه او را دوستبدارد مرا دوست داشته و هر كه از او اطاعت كند از من اطاعت كرده است. (11)
962-خداوند درباره على به من سفارشى فرمود.عرض كردم:بار خدایا!آن را برایم توضیح بده.فرمود: گوش كن!عرض كردم:گوش مىكنم.فرمود:همانا على پرچم هدایت و پیشواى دوستان من است.این را به او بشارت ده.پس،على آمد و من به او بشارت دادم. (12)
على جانشین من است
963-پیامبر خدا صلى الله علیه و آله:اى بنى هاشم!همانا برادر من،وصى من و وزیر من و جانشین من در میان خانوادهام على بن ابى طالب است.او دین مرا مىپردازد و وعدهام را به كار مىبندد. (13)
964-جبرئیل نزد من آمد و گفت:اى محمد!پروردگارت[به تو درود مىفرستد و]مىگوید:همانا على بن ابى طالب وصى و جانشین تو در میان خانواده و امت تو مىباشد. (14)
965-اشاره به على علیه السلام-:این برادر و وصى و جانشین من در میان شماست.فرمانش را بشنوید و اطاعت كنید. (15)
على وصى من است
966-پیامبر خدا صلى الله علیه و آله:همانا وصى من،رازدار من و بهترین بازماندگانم و كسى كه وعدهام را به كار مىبندد و دینم را ادا مىكند على بن ابى طالب است. (16)
967-هر پیامبر وصى و وارثى دارد و على وصى و وارث من است. (17)
ابن ابى الحدید مىنویسد:بعد از رحلت پیامبر خدا صلى الله علیه و آله حضرت على به نام وصى رسول الله خوانده مىشد چون پیامبر مطالب و خواستههاى خود را به او وصیت كرده بود.اصحاب و هم باوران ما این مطلب راانكار نمىكنند اما مىگویند:این وصیت در زمینه خلافت نبوده بلكه درباره بسیارى از امور و مسائل نو ظهور پس از ایشان بوده است. (18)
وى اشعار فراوانى را از شاعران صدر اسلام زیر عنوان«اشعارى كه درباره وصایت على سروده شده» (19) بازگو كرده است.او در توضیح این جمله امام كه:«وصیت و وراثت در میان ایشان است»مىگوید:ما شك نداریم كه على علیه السلام وصى پیامبر خدا بوده است،گو این كه افرادى كه از نظر ما كینهتوزند،این نكته را قبول ندارند.البته به عقیده ما مقصود از وصیت نص و خلافت نیستبلكه مسائل دیگرى است كه-اگر روشن شوند-شاید برتر و مهمتر از موضوع خلافتباشند. (20)
هر كه من مولاى اویم على مولاى اوست
968-پیامبر خدا صلى الله علیه و آله:هر كه من مولاى اویم على نیز مولاى اوست. (21)
969-اى بریده!آیا من به مؤمنان از خود ایشان سزاوارتر نیستم؟عرض كردم:البته،اى پیامبر خدا. فرمود:هر كه من مولاى اویم على هم مولاى اوست. (22)
970-عبد الرحمن بن ابى لیلى:على را دیدم كه در رحبه (كوفه) مردم را سوگند مىدهد:شما را به خدا سوگند مىدهم اگر كسى از شما هست كه شنیده باشد پیامبر خدا صلى الله علیه و آله در روز غدیر خم مىفرمود:«هر كه من مولاى اویم،پس على مولاى اوست»برخیزد و گواهى دهد عبد الرحمن مىگوید:دوازده تن از بدریان كه گویى هم اكنون یكایك آنان را مىنگرم،برخاستند و گفتند:گواهى مىدهیم كه شنیدیم پیامبر خدا صلى الله علیه و آله در روز غدیر مىفرمود:آیا من به مؤمنان سزاوارتر نیستم...؟عرض كردیم:البته،اى پیامبر خدا.پیامبر فرمود:هر كه من مولاى او هستم على نیز مولاى اوست.خدایا دوستبدار هر كه را دوستدار على باشد و دشمن بدار هر كه را با او دشمنى ورزد. (23)
على ولى هر مؤمنى است
971-پیامبر خدا صلى الله علیه و آله:على از من است و من از او.او ولى هر مؤمنى است. (24)
972-عمران بن حصین:پیامبر خدا صلى الله علیه و آله سپاهى را به فرماندهى على بن ابى طالب گسیل داشت.او در این سفر كارى كرد...ما هر گاه از سفر برمىگشتیم ابتدا خدمت پیامبر خدا صلى الله علیه و آله مىرسیدیم،پس،بر آن حضرت سلام كردیم...مردى از آن میان برخاست و عرض كرد:اى پیامبر خدا،على چنین و چنان كرد.
پیامبر از او روى گرداند.مرد دیگرى برخاست و همان گفت كه آن اولى گفته بود.تا آن كه چهارمى برخاست و سخنان همان نفر اول را به زبان آورد.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله در حالى كه چهرهاش متغیر شده بود رو به او كرده فرمود:رها كنید على را،رها كنید على را،رها كنید على را،همانا على از من است و من از او.او پس از من ولى هر مؤمنى است. (25)
973-وهب بن حمزه:با على بن ابی طالب از مدینه به مكه سفر كردم.در راه از او اندكى تندى دیدم. گفتم:وقتى برگشتم و پیامبر خدا صلى الله علیه و آله را دیدم از او بد خواهم گفت.او مىگوید:وقتى برگشتم و به دیدار پیامبر خدا صلى الله علیه و آله رفتم از على بدگویى كردم.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله به من فرمود:این حرفها را درباره على مگو.همانا على بعد از من ولى شماست. (26)
974-بریده اسلمى:پیامبر خدا به ما دستور داد به على به عنوان امیر مؤمنان سلام كنیم.در آن روز ما هفت نفر بودیم و من از همه كوچكتر بودم. (27)
على با حق است
975-پیامبر خدا صلى الله علیه و آله:على با حق است و حق با على و بر محور او مىگردد.
ابن ابی الحدید مىنویسد:در اخبار صحیحى از قول پیامبر آمده است كه فرمود:على با حق است... (28)
976-حق با این است،حق با این است-یعنى على علیه السلام. (29)
977-حق با على است هر جا كه رو كند. (30)
978-بار خدایا!هر طور كه على گردید حق را با او بگردان. (31)
979-على با حق است و حق با على.آن دو هرگز از هم جدا نشوند،تا آن گاه كه در روز قیامتبر لب حوض نزد من آیند. (32)
على با قرآن است
980-پیامبر خدا صلى الله علیه و آله:على با قرآن و قرآن با على است و هرگز از هم جدا نشوند تا در كنار حوض (كوثر) نزدم آیند. (33)
981-على با حق و قرآن است و حق و قرآن با على و از هم جدا نشوند تا كنار حوض نزد من آیند. (34)
982-این على با قرآن است و قرآن با على.از هم جدا نمىشوند تا در كنار حوض بر من وارد شوند.پس آنچه را در این دو بر جاى نهادم از آنها بپرسید. (35)
على حجتخداست
983-انس در خدمت پیامبر نشسته بود كه على علیه السلام وارد شد،پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: اى انس!من و این حجتخدا بر بندگان او هستیم. (36)
على دروازه علم پیامبر است
984-پیامبر خدا صلى الله علیه و آله:من شهر علم هستم و على دروازه آن،پس هر كه علم خواهد باید از در بیاید. (37)
985-من شهر علم هستم و على دروازه آن.پس،هر كه علم خواهد باید كه از در آن وارد شود. (38)
986-على درگاه دانش من است. (39)
987-من سراى حكمتم و على در آن. (40)
988-على دروازه دانش من است و پس از من رسالت مرا براى امتم تبیین مىكند. (41)
على داناترین مردم پس از من است
989-پیامبر خدا صلى الله علیه و آله:پس از من على بن ابی طالب داناترین فرد امت من است. (42)
990-على بن ابی طالب خداشناسترین مردمان است و بیش از همه اهل«لا اله الا الله»را دوست دارد و بزرگشان مىدارد. (43)
991-پس از من،على آگاهترین فرد استبه كار قضاوت و داناترین آنهاست. (44)
992-اى على!تو...وارث دانش منى. (45)
من و على از یك درخت هستیم
993-پیامبر خدا صلى الله علیه و آله:من و على از یك درختیم و دیگر مردمان از درختهاى گوناگون. (46)
994-اى على!مردم از درختهاى گونه گونند و من و تو از یك درخت. (47)
995-جابر:پیامبر صلى الله علیه و آله در عرفه بود و على رو به روى آن حضرت قرار داشت.پیامبر فرمود:اى على!نزدیك من آى و پنجهات را در پنجه من گذار.اى على!من و تو از یك درخت آفریده شدهایم.من ریشه آن درختم و تو تنه آن و حسن و حسین شاخههایش.هر كه به شاخهاى از آن بیاویزد خداوند او را به بهشت در آرد. (48)
تو برادر من هستى
996-پیامبر خدا صلى الله علیه و آله-به على علیه السلام-:تو در دنیا و آخرت برادر من هستى. (49)
997-من همان مىگویم كه برادرم موسى گفت:«پروردگارا،سینهام را فراخ گردان و كارم را آسان كن و از خانوادهام براى من وزیر و پشتیبانى قرار ده»،برادرم على را،«پشتم را به او قوى دار...». (50)
998-امام على علیه السلام-خطاب به پیامبر آن گاه كه میان اصحابش پیوند برادرى ساخت-:هر آینه جان از تنم برفت و پشتم شكست آن گاه كه دیدم با اصحاب خود چنان كردى و با من نه.اگر این رفتار شما از سر خشم بر من استبخشش و بزرگوارى از شماست!پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود: قسم به آن كه مرا به حق برانگیخت تو را آخرین نفر قرار ندادم مگر آن كه براى خودم مىخواستمت.تو براى من همچون هارونى براى موسى با این تفاوت كه پس از من پیامبرى نیست.تو برادر و وارث من هستى. (51)
على از من و من از اویم
999-پیامبر خدا صلى الله علیه و آله:على از من است و من از اویم. (52)
1000-به على علیه السلام-:تو از من هستى و من از توام. (53)
1001-على براى من مانند سر من استبراى پیكرم. (54)
1002-همانا گوشت على از گوشت من است و خون او از خون من. (55)
1003-به على-:اى على!تو از من هستى و من از تو.تو برادر و یار منى. (56)
از طرف من ابلاغ نمىكند مگر خودم یا على
1004-انس بن مالك:پیامبر صلى الله علیه و آله سوره برائت را (براى خواندن بر مشركان) به دست على داد و فرمود: (این سوره را) نمىرساند مگر من یا مردى از خاندان من. (57)
1005-پیامبر خدا صلى الله علیه و آله:على از من است و من از على.از سوى من نمىرساند و ادا نمىكند مگر خودم یا على. (58)
تو براى من همچون هارونى
1006-پیامبر خدا صلى الله علیه و آله-به على علیه السلام:تو نسبتبه من همچون هارونى نسبتبه موسى جز آن كه پس از من پیامبرى نیست. (59)
1007-به على-:آیا نمىپسندى كه نزد من همان جایگاهى را داشته باشى كه هارون نزد موسى داشت،با این تفاوت كه تو پیامبر نیستى؟مرا نشاید كه بروم مگر آن كه تو جانشین من باشى. (60)
1008-امام على علیه السلام:پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود:تو را جا گذاشتم كه جانشین من باشى. عرض كردم:اى پیامبر خدا!آیا از تو بازمانم؟فرمود:آیا نمىپسندى كه براى من چنان باشى كه هارون براى موسى بود جز این كه بعد از من پیامبرى نیست (61)
ولایت على
1009-پیامبر خدا صلى الله علیه و آله:اگر على را به ولایت و سرپرستى گیرید خواهید دید كه رهنما و رهیافته است و شما را به راه راست مىبرد. (62)
1010-اگر على را به خلافتبرگزینید-كه فكر نمىكنم چنین كنید-او را رهنما و رهیافته خواهید دید. (63)
1011-آن گاه كه از موضوع فرمانروایى یا خلافت نزد آن حضرت سخن به میان آمد-:اگر آن را به على سپارید خواهید دید كه رهنما و رهیافته است و شما را در راه راست مىبرد. (64)
:: موضوعات مرتبط:
,
,